نقش دل

تمام (پرانتز) ها را میبندم...رفتنت...توضیح اضافی نمیخواهد..♥

با گفتن یک "عزیزم جایت خالیست" نه جای من پر میشود و نه از عمق شادی هایت

کمتر میشود فقط...

دل خوش میشوم که هنوز،بود و نبودم برایت مهم است...!

 

|پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:,| 15:59|فائز | 2 Comment

کاش باران بگیرد...کاش باران بگیرد و شیشه بخار کند...

و من همه ی دلتنگیهایم را رویش "ها" کنم...

و با گوشه ی استینم همه را یکباره پاک کنم...و خلاص...

 

|پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:,| 15:54|فائز | Comment

 

گاهی میتوان زندگی را لمس کرد

گاهی میتوان تمام زندگی را در اغوش گرفت،اگر...

تمام زندگیت "یک نفر" باشد...

 

 

 

|پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:,| 15:34|فائز | Comment

جایی هست که دیگه کم میاری...

جایی که فقط میخوای یکی باشه...

واسه همیشه کنارت باشه...

من الان اونجام ،تو کجایی؟

 

|پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:,| 1:42|فائز | Comment one

دیشب تنهایی زدم بیرون......کوچه تاریک بود فقط با چند چراغی که در خیابان روشن بودند راه را میدیدم

دست در دست تنهایی بودم و به سنگفرش های خیابان می نگریستم......نمیترسیدم اخر تنهاییم

انقدر بزرگ بود که مواظبم باشد.....

قدم میزدیم برگ ها زیر پایمان خش خش میکردند فک کنم انها هم صدای تنهاییم را شنیده بودند

که آرام ناله میکردند.....

وقتی برگشتم خانه یک دوست دیگر هم پیدا کرده بودم...تاریکی،! که چه زیبا با تنهایی در فضای

اتاقم بازی میکردند و من فقط در گوشه ای به انها مینگریستم...

 

 

|پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:,| 1:28|فائز | Comment one

وقتی میگوییم گریه کردم همه مسخره ام میکنند

     میگویند دیوانه ای چرا بیخود گریه میکنی

 انها نمیدانند من اتش در دل دارم که با اشک هم دیگر خاموش نمیشود

نمیدانند اری من همان دیوانه ام که بی او میمیرم

         میگویند عشق هدیه ی زیباییست از طرف خدا، حال من با این هدیه قشنگ چه کنم؟

تو که از من دوری چگونه به دستت برسانم؟

دیشب باز به یادت گریه کردم    باز با قاصدکی دردو دل کردم

و چه زیبا در گوشش خواندم:به عشقم بگو دوسش دارم.

 

|دو شنبه 15 آبان 1391برچسب:,| 22:58|فائز | Comment

دیشب برا چندمین بااااار خوابشو دیدم

                      دلم شدید حوسشو کرده

 
او که نمیداند هر زمان به او فکر میکنم تمام تنهااییم را پر کرده

آسمان هم که باشد باز بغلش خواهم کرد،نگران وسعت کلمه نباش

همه در کنج تنهایی من جا دارند.

 

|دو شنبه 15 آبان 1391برچسب:,| 22:44|فائز | Comment

اخ چقدر دلم باروووون میخوااااااد

|پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:,| 20:33|فائز | 3 Comment

داره نم نم بارون میاد چشمای قشنگت بسته است و تو خوابی

ولی من تو فکر بغل گرم تو ام...

دوست داشتم الان با هم میزدیم بیرون

زیر بارون دست تو دست هم... کاش میشد بیای دنبالم دستمو میکردی تو جیبت و با هم قدم میزدیم

امشب دلم بد جوری هوای با تو بودن داره

نمیخوام بخوابم،این حس رو دوست دارم،وقتی بارون میاد کلا زیرو رو میشم

 

 

اینقدر باورت دارم که وقتی میگویی باران...

خیس میشوم

|پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:,| 20:15|فائز | Comment one

پچ پچ بارون رو میشنوی؟

عاشقانه هایش را برای تو فرستاده است

گاه در کوچه میرقصد و پای میکوبد

گاه شیشه ی پنجره ی اتاقت را مینوازد

و برای قدم زدن میخواندت

برووووو برووو باران خیییلی با محبت است

اشک هایت را میپوشاند

 

|پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:,| 19:59|فائز | Comment

گاهی هیچ کس را نداشته باشی بهتر است

داشتن بعضی ها تنهاترت میکند!!!

|پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:,| 19:54|فائز | Comment

یاد اون شب هایی بخیر...

که تا صبح اس بازی میکردیم

و کلی در مورد مسائل مختلف میحرفیدیم

و اخرش مینوشتی

کاش الان کنارت بودم....!

|پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:,| 19:43|فائز | Comment one

حالم خوب است

فقط دلم

کمی،نه

زیاااااااااااد

بهانه ات را میگیرد...

|پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:,| 19:41|فائز | 2 Comment

دوستت دارم تا اخرین نفس شاید تنها کسی نباشم که تو رو دوست داره

                                                اما کسی هستم که تنها تورو دوست داره

 

|پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:,| 19:3|فائز | Comment one

نگاهم میکنی و میگی

اخ....

چقدر دلم تنگ شده بود....

محکم بغلم میکنی...چشمامو میبندم...

به این فکر میکنم که چند وقته ندیدمت

به خودم که میام لبام خیس خیسه....

 

|پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:,| 13:18|فائز | Comment

عبارات زیر را بخوانید. معشوق‌تان را تصور کنید و نام معشوق‌تان را به جای کلمه او بگذارید. حالا اگر با هر عبارت به طورکامل موافق بودید، عدد ۷، اگر نسبتا موافق بودید، عدد ۶، اگر کمی‌ موافق بودید عدد ۵، اگر عبارت را هم درست می‌دانستید و هم غلط (یعنی در مورد نظرتان مطمئن نبودید)، عدد ۴، اگر با آن کمی ‌مخالف بودید، عدد ۳، اگر نسبتا مخالف بودید، عدد ۲ و اگر به‌طور کامل مخالف بودید عدد ۱ را جلو عبارت بنویسید.


ادامه مطلـب
|پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:,| 12:20|فائز | Comment

میخواهم بدهم دنیا را تنگ کنند

به اندازه ی اغوش تو

تا وقتی در آغوشت هستم

همه بدانند دنیا در آغوش من است...

|پنج شنبه 2 آبان 1391برچسب:,| 21:33|فائز | Comment

نمیدانم چرا چشم هایم بی اختیار خیس میشوند؟!!

میگویند حساسیت فصلی است...

اری من به فصل این دنیای بی تو حساسم.

|پنج شنبه 2 آبان 1391برچسب:,| 21:32|فائز | Comment

دلم نه عشق اتشین میخواهد

نه دروغ های قشنگ

و نه سکوت تلخ شاعرانه

دلم یک فنجان قهوه ی داغ میخواهد

و

یک دوست که بشود با او حرف زد.

|پنج شنبه 2 آبان 1391برچسب:,| 21:30|فائز | Comment one

وقتی او هست نمیخواهم بنویسم،نمیتوانم بنویسم،نمیدانم چه بنویسم...

 فقط میخواهم او در کنارم باشد اما وقتی میرود تمام حرف هایم یادم میاید. نوشتن را شروع میکنم:...

برای همین اینبار از دلتنگی هایم نمینویسم از سرزمینی مینویسم که او هست.

   که همیشه در کنارم هست...

                                        اخ سرزمینی که او تمام دلتنگی هایم را از یادم میبرد.

                         کاش همیشه در کنارم بود

دوستت دارم با این قلب خسته

 

 

اعتراف میکنم اینک در حسرت روز های با تو بودنم باور نمیکنم اینک بی تو ام...

 

|سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:,| 23:21|فائز | Comment

روی تخته سنگی نوشته بود:

اگر کسی عاشق شد چه کند؟ من هم زیر ان نوشتم باید صبر کند

برای بار 2 که از انجا گذر کردم زیر نوشته من کسی نوشته بود:

                                                                                   اگر صبر نداشت چه کند؟

من هم با بی حوصلگی زیر ان نوشتم بمیرد بهتر است ...

برای بار3 که از انجا عبور میکردم انتظار داشتم زیر نوشته من نوشته ای باشد ولی زیر تخته سنگ

جوانی را مرده یافتم...

|سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:,| 23:8|فائز | Comment

خدایا جای سوره ی عشق در قرانت خالیست...

          که اینگونه اغاز میگردد:

         وقسم به روزی که قلبت را میشکنند و جز خدایت مرهمی نخواهی یافت.

|سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:,| 23:8|فائز | Comment

گاهی لازم است دکتر به جای یه مشت قرص

برایت فریاد تجویز کند...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خود را به تو طناب پیچ میکنم لبانم را با داغی لبانت میبندم...

عاشقانه ترین گروگان گیری تاریخ را به نام ما ثبت خواهند کرد

|دو شنبه 16 مهر 1391برچسب:,| 23:29|فائز | Comment one

خسته شدم از اینکه دلم میگیرد

                                 خسته شدم از اینکه همش دلم میتنگد

خسته شدم از بس دلتنگی هایم را در خودم ریختم

                                از این دلتنگی های مکرر هم خسته شدم

                                   از اینهمه با هم بودنهای تک نفره خسته ام

 تا لحضه ای نیست قلبم به لرزه در میاد کاش زود بیاد

                              دیگر تحمل هم ندارم قلبم داغون است

از بس از دلتنگی بر دیوار عشق کوبیدمش

    کبود شده رنگ تنهایی ام شده

                  اخ دلم برات چه عاشقانه تنگ شده

 

|جمعه 14 مهر 1391برچسب:,| 16:49|فائز | Comment

|چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:,| 2:31|فائز | Comment

 

 

دوستت دارم تا...نه،دیگربرای دوست داشتن هایم تایی وجودندارد

بی حدومرزدوستت دارم.

 

|چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:,| 2:26|فائز | Comment one

 

کاش عشق را از پلک های خود می آموختیم

پلک هایی که تا وقتی خون

در رگ هایشان جاری است هردم برهم بوسه می زنند

پلک هایی که از سحر تا پاسی از شب

برای در آغوش کشیدن هم لحظه شماری می کنند

پلک هایی که حتی برای دقیقه ای کوتاه هم نمی توانند

دوری از یکدیگر را تاب بیاورند پلک هایی که

در لحظه مرگ هم در آغوش یکدیگر جان می دهند

عشق را باید از آن ها آموخت …!

 

|چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:,| 2:25|فائز | Comment one

حمـاقـت کـه شاخ و دم نــدارد!

حمـاقـت یـعنـی مـن کـه

اینقــدر میــروم تـا تـو دلتنـگ ِ مـن شـوی !

خـبری از دل تنـگـی تـو نمـی شود!

برمیگردم چـون

دلـتنـگـت مــی شــوم!!!

|چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:,| 2:23|فائز | Comment

فرقـے نمـے کند !!

بگویم و بدانـے ...!

یا ...

نگویم و بدانـے..!

فاصله دورت نمی کند ...!!!

در خوب ترین جاﮮ جهان جا دارﮮ ...!

جایـے که دست هیچ کسـے به تو نمـے رسد.:

دلــــــــــــــم.....!!!

|چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:,| 2:22|فائز | Comment

 


به دریا میزنم یک روز

 

به دریای نگاه تو

 

مرا در گرمیه چشمان پر مهرت شناور کن

 

که میخواهم بمیرم

 

بین طوفانی

 

که از ان مستی و بیتابی چشمت

 

به دیوار ترک دار دل رنجور و غمگینم

 

هوسبازانه می کوبد

 

مرا یکدم به دریا بر

 

که شاید در میان موجهای ابی عشقت

 

بیابم گوهر دردانه رنگین احساست

 

کنم انرا نگین تاج این دیوانه سرمست

 

که شاید یک کمی ارام گیرد دل

 

و بنشیند به ساحل چشم دوزد

 

تا ابد بر مهربانی های تو

 

ای زاده رویا

مرا در گرمیه چشمان پر مهرت شناور کن .....

 

 

|چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:,| 2:21|فائز | Comment

MiSs-A